توضیحات
کتاب جنایات و مکافات
داستان این کتاب در مورد راسکلنیکف جوانی دانشجو و بسیار فقیر و کنجکاو است. شخصیتی که گفتوگوی درونی بسیار زیادی با خود دارد و همیشه کلمههایی را زیر لب زمزمه میکند و سالهاست از فقر زیاد و طلبکارانش در عذاب است. در اواسط داستان راسکلنیکف تصمیم میگیرد که با تبر پیرزن نزول خور، آلینا ایوانونا، را به قتل برساند، او این تصمیم را با عقل و منطق خودش میگیرد اما منطقی که خودش قادر به توضیحش نیست.
رازومیخین، تنها دوست راسکلنیکف، دربارهی خصوصیات و ویژگیهای اخلاقی دوستش میگوید عبوس و گرفته و مغرور و متکبر است. در این اواخر و شاید هم خیلی از پیش بدگمان و مالیخولیایی شده است. بزرگوار و مهربان است، دوست ندارد احساسات خود را بیان کند. حاضر است زودتر سنگدلی خود را بنماید، تا، با سخن، احساسات قلبی خویش را ابراز دارد. گاهی هم هیچ مالیخولیایی نیست – بلکه فقط سرد و تا حدی غیرانسانی و بیاحساسات میشود و براستی چنان است که گویی در او دو خوی متضاد بهترتیب جای یکدیگر را میگیرند. گاهی بینهایت کمحرف است! هیچ وقت فرصت ندارد. همه مزاحمش هستند. اما خودش دراز میکشد و کاری نمیکند. هیچ بذلهگو نیست ولی نه بهدلیل آنکه کلمات تند پرمعنی در چنتهاش کم است، بلکه گویی فرصتی برای این گونه کارهای بیهوده ندارد. وقتی با او صحبت میکنند، تا به آخر به گفتههای طرف گوش نمیدهد. هرگز به آن چیزی که جلب توجه همه را میکند، توجهی ندارد. خیلی برای خود ارزش قائل است و البته بیحق هم نیست.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.